‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان*

#تورا_می_بینم"هرکجا مینگرم" درگذر جریان،  تورا می بینمغرق رؤیای توام و حیران، تورا می بینمتو چون خورشید تابانی و من زمینم گرد توحول گرمای عشق تو چرخان، تورا می بینمدر منظومه خیالم تنها ستاره درخشانم توییمیان تمامی ستارگان کهکشان، تورا می بینمآسمان دلم روشن ز جلوه ی روی ماه توبر سایه ام خیره شدم دیدم کماکان تورا می بینمشب گریزانم ز خواب، خیال تو خوشتر ز خوابمی خزم در بسترم بی قرار و لرزان، تورا می بینمتا قلم بر دست می گیرم می گشایم دفترمتن صدها غزل بر دفترم رقصان، تورا می بینممیان آسمان خیالم چون ستاره ی روجا  تا سپیده صبح منور و رخشان، تورا می بینمدرخیال احساسم" یکی نوای عود می ساید"میان نغمه هایش هی آواز خوان تورا می بینمدلم را خون کردی و چشمانم روان از اشکچه سود از گفتن حالم، مجنونم و پریشان تورا می بینماز من گریزان گشته ای و باورت نیست حرفم راگویی در خیالم روح شب گردان تورا می بینممن شعله ور در آتش عشقت گشته ام , بسوی توهمچون نسیم صبح با حالتی لرزان ، تورا می بینمدر گوشم آن کلام دلنواز و صدای ناز تو بودتا پلک بر هم می نهم درخیالم پنهان تورا می بینمدر خیالم هیچ نیست آرزویی بجز وصال تواندر ظلمات شب چون فانوسی درخشان تورا می بینمخیال منو وصال تو ! هیهات ! تا نور میبینمدوان بسویش، می بالم و خندان تورا می بینمآرزویم این است که یکدم محو آغوشت شومسر به دارم افکنی افتان و خیزان تورا می بینمبی گمان در جهان خیال رؤیای خویشمی نویسم از ابتدا تا پایان تورا می بینمیکی آمد در خیالم گفت: نامت، "#نامی" آشناست ؟!اما هیچ نبودی و دیدم مرئان تورا می بینم#هادی_ناموربهی #تخلص #نامی @hadinamvarbehi ‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان*...

تا که نزدیک میشود دلهایمان اندک بهمبی وفا در گوش من صحبت ز رفتن میزند من به او گفتم دلم قربانی عشق تو شدباز بی چون و چرا حرف از دل کندن میزند تا که میخواهم بگویم قلب من جانم توییمیزند لبخند تلخ، آتش به خرمن میزند تیغ و نیش تلخش هردم تار و پودم را گسست                 بارها تهدید  کنان، طعنه به کشتن میزند گاه میگوید که سوگند خورده ام یارت شومبا چنین حالی که دارد گو که دشمن میزند با خودم گفتم که بار آخرین است دیدمشلیک باز چشم دلم حرف از دیدن میزند تا که می افتد نگاهم بر نگاه خیره اشتیر مژگانش سراسر تیغ بر تن میزند آنچنان برق نگاهش بر دلم افتاده استقلب #نامی از فراقش دست به دامن میزند#هادی_نامور 05/11/1400 ‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان*...

          شبها با یاد تو خیالاتی میشومدر مغرب طلوع آفتاب می بینمدیوانه لاابالی پاپتی میشومدر عطش دیدارت سراب می ببنمزل میزنم به خودم مقابل خودمنمیدانم بیدارم یا خواب می بینمشاعر گشته ام از فراقت هرشباشعار قلبم پر التهاب می بینمدر تورم فراق و رکود نگاهت میان شهر دلم اعتصاب می بینمبا تیر مژگانت سرکوبش میکنیعمق این فاجعه را انقلاب می بینمبه کدامین نفرین دچار گشته امشب و روز غصه و عذاب می بینم خواب دیدم دل #نامی بدار آویختندانگار دعاهایت مستجاب می بینمشبم سحرگشته و چشمانم خونیندر خودم بیقراری و اضطراب می بینمهمه اینها که نوشته ام برایتاز مستی بی خودم از شراب می بینمنوشیدم می ناب از لبی که نبودهذیان میگویم حالم خراب می بینمبا همین حال چشمانم بستم و دیدمآغوش نیلوفری در خواب می ببینمای کاش که بیدار نمی شدم هرگزدیدم تورا با آن عالیجناب می بینمهادی نامور 05/10/1400هادی ناموربهی، تخلص نامی ‍ *ارتباط قشقایی ها با آزربایجان*...